جدول جو
جدول جو

معنی رته بزان - جستجوی لغت در جدول جو

رته بزان
طفره رفتن، باریدن باران به صورت مورب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمه بان
تصویر رمه بان
چوپان، برای مثال گرگ گیاخوار و گوسفند دریده / در رمۀ من بوند و من رمه بانم (سوزنی - ۴۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ لِ بُ)
دهی از دهستان اورامان لهون، بخش پاوۀ شهرستان سنندج. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از چشمه و محصول آن مختصر غلات، سقز، مازوج و بلوط است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ بُ)
یکی از دهستانهای بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز است. این دهستان از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 3800 تن سکنه دارد. قراء مهم آن عبارتند از: چوب سرخ، باریک آباد، احمدآباد نرگسی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ / مِ)
چوبان. شبان. رمه یار. رمیار. رمه بان. گله بان. گله دار:
گرگ گیاخوار و گوسفند درنده
در رمۀ من بوند و من رمه بانم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
چوپان، راعی، رامیار، شبان، گله بان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
هنگام نورافشانی آفتاب، طلوع خورشید
فرهنگ گویش مازندرانی
مانند باد در رفتن، از کار شانه خالی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای ریختن ناگهانی آب از ظرف و از بلندی
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین دادن فتیله ی چراغ، پایین تر زدن نشانه، ردیف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تراشیدن نوک قلم
فرهنگ گویش مازندرانی
خلط مبحث کردن، نشان از چیزی یافتن
فرهنگ گویش مازندرانی
زباله دان
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
صید ماهی با سه شاخه ی آهنی
فرهنگ گویش مازندرانی